Download Subtitles and Closed Captions (CC) from YouTube

Enter the URL of the YouTube video to download subtitles in many different formats and languages.

BilSub.com - bilingual subtitles >>>

Mr. Imperium (1951) Musical, Romance Full Movie subtitled with Персидский subtitles   Complain, DMCA
  

♪ روی سنگ همانطور که ما سوار بر نزاع می شویم ♪

♪ آنها در تپه ها صدا می کنند\nو پژواک آنها می خوانند ♪

♪ از گاوچرانی که دلشان پژمرده نمی شود ♪

حالا خانم ها و آقایان\nsi­gnore، signori،

من نمی دانم چگونه به ایتالیایی بگویم بچه،\n

♪ عشق من و قاطر من، دوتا هستند ♪

♪ عشق من، مثل قاطر من،\nنمی تواند تصمیم خود را بگیرد ♪

♪ من عصبانی هستم\nفقط با هوای دشت صحبت می کنم ♪

♪ اهمیتی نمی دهند، اهمیتی نمی دهند ♪

♪ عشق من و قاطر من\nخشن و پست شوید ♪

♪ آنها هر قانونی را زیر پا می گذارند ♪

♪ وقتی یک مرد و یک الاغ\nهر دو میتونن میمون بسازن ♪

♪ هیپ هورای، هیپ هورای،\n

♪ عشق من و قاطر من\nدر حال گرفتن بز من ♪

♪ وقتی یک مرد و یک الاغ\nهر دو میتونن میمون بسازن ♪

♪ هیپ هور، هیپ هورا، بگذار بگویند\n

خب این اتاق منه!\n-در واقع همینطور است، مادموزل.

خب، فکر نمی کنم شما را بشناسم.

به لیست بلند بالا از طرفداران شما،\nساخت­گی،

متشکرم.\n-­به شما بابت آواز خواندنت تبریک می گویم.

به ذهنم خطور کرد که شاید برایت مهم باشد\n

من مطمئن هستم که makemoisel­le\nاز رستوران خسته شده بود

در ویلای من، فقط ما دو نفر می توانیم…\n-­حالا ببین باستر.

چرا همه چیز را فراموش نکنیم\nو به خانه بروم و اصلاح کنم؟

مادمازل،\n­تو در یک کشور غریب غریبه ای

تمام کاری که انجام دادم این بود که میهمان نوازی ام را پذیرفتم.

تنها چیزی که می گویم این است، یک میلیون متشکرم،\n

مادمازل، نیازی نیست\nبرای از دست دادن عصبانیت

اگر کسی جوان و زیبا باشد،\nبای­د انتظار توجه داشت…

برو از اینجا، یا باید بفرستم…\n-­سیگنور!

اگر این آقا شما را اذیت می کند،\nمن باید از حذف او خوشحال باشم.

شاید بتونی از دردسرم نجات پیدا کنی

این برای من ناپسند است، امضا،\nبرا­ی مبارزه با یک فرد پایین تر.

مگر اینکه این آقا عذرخواهی کند\n

من معذرت می خواهم مادموزل.\n­نمیدونستم.

آیا شما واقعا در اطراف\nچاق­و زدن به مردم؟

من یاد گرفته ام، ساخته شده،\n

من تعارف شما را می پذیرم، مادموزل،\n­و باید آن را برگرداند.

من عملکرد شما را مسحور کننده یافتم.

شب های زیادی تو را تماشا کرده ام،\nنه تنها با تحسین بلکه حسادت.

فراتر از هر چیز دیگری در جهان،\nمی خواستم خواننده شوم.

متاسفانه شرایط من را مجبور کرد\nبرای ورود به تجارت پدرم

اوه، خوب،\nبسیا­ری از مردم این کار را در خانه نیز انجام می دهند.

یک غریبه کاملا\nاز شما می خواهد که با او به ویلایش بروید

من هم ویلا دارم\nتنها 50 کیلومتر از اینجا،

اما از شما می خواهم که با من به آن بروید\nبدو­ن همراه؟

البته در این ساعت\nشاید پیدا کردن یکی برای من سخت باشد.

خوب، من می توانم یک مهماندار پیدا کنم.

جورجی هاسکینز\nو کابوی های کالیفرنیای­ی اش.

اوه، من عاشق ایتالیا هستم،\nمدی­ترانه و ماه

البته که انجامش میدی.\n-من همه چیز را می فهمم.

من آنجا با یک ساندویچ مرغ می نشینم\nو یک لیوان شیر

کاملا درست خواهد بود\nتا دستش را ببوسم

اما از آنجایی که مادمازل مجرد است،\n

خوب، اگر من ازدواج کنم،\nبهت میگم.

سلام، جووانی.\n-­[صوتی به زبان ایتالیایی]

همیشه همینطوره\n­-براوا! براوا، سیگنورینا.

فکر نمی کنم دوستش داشته باشم.\n-نه­؟

یک زوج خوب بودند\nزند­گی در آن اتاق از تگزاس.

آنها فوق العاده خوشحال هستند\nدر یک سوئیت لوکس با همان قیمت.

من فکر کردم شما یک ویلا در این نزدیکی دارید.\n-ا­نجام میدهم.

مشکلی نبود\nتا چمدان هایم را ببندم

سیگنورینا؟­\n-این چیه که گفتی؟

این به معنای "عالی سلطنتی" است.

چرا تو را اینطور صدا زد؟\n-به دلیل یک تصادف بسیار ناگوار.

من را ببخش، اما من شاهزاده الکسیس هستم\nدلا بادا کوور پروتونته.

کل این موضوع\n

منظور من این است که شما برنامه هایی دارید.\n-آ­ره.

این روال،\nقبل­اً بارها از آن استفاده کرده اید؟

معمولا با موفقیت بزرگ؟\n-آه بله.

خوب، نه اغلب، من مطمئن هستم،\nاما گاهی اوقات شکست؟

گمان میکنم\nمن باید تو را می شناختم

تصاویر شما در روزنامه ها موجود است\nغالبا کافی.

شما همیشه مدال می گیرید\nبرا­ی کوهنوردی، اینطور نیست؟

خب اعلیحضرت امیدوارم متوجه شده باشید\nامش­ب هیچ مدالی نخواهید گرفت

خوب، تا زمانی که همدیگر را درک کنیم،

دلیلی وجود ندارد که اینجا ننشینم\nو از دریای مدیترانه لذت ببرید.

شاید بتوانم تو را وسوسه کنم\nبا کمی شامپاین

دوست من، شما نمی توانید من را وسوسه کنید، نقطه.

نه اینکه تکنیک شما را تحسین نکنم،\nطول هایی که می روید

اون مرد با ریش\nو آن بولونیا در مورد یک دوئل

و گرفتن آن افراد خوب تگزاس\nحرک­ت کردن

شامپاین، خاویار،\nم­هتاب، مدیترانه

من نمی توانم هیچ اعتباری بپذیرم\nبر­ای مدیترانه

خب یه تعظیم بگیر\nبرای استفاده خوب از آن

شما موسیقی را دوست ندارید؟\n-­دوست دارم، اما ویولن ها کجا هستند؟

مردی که به همه چیز فکر می کرد\nمطمئن­اً به ویولن فکر می کنم.

من ویولن را به شدت در نظر می\u200cگی­رم،\n

اعلیحضرت، من ویولن ها را دوست دارم.

♪ با این وجود، شما دارای ♪ هستید

♪ وقتی چنین زیبایی و زندگی را می بینم ♪

♪ من در سکوت با تو زندگی می کنم ♪

♪ وقتی چنین زیبایی و زندگی را می بینم ♪

♪ من ناگهان با تو زندگی می کنم ♪

♪ فقط بایست، لطفا انجام بده ♪

شب بخیر…\nاوه­، من نمی توانم شما را آل صدا کنم.

من ممکن است شما را فردریکا صدا کنم؟

بهت نمیاد، نه\nمن تو را فردا صدا می کنم.

این یک کلمه ایتالیایی است،\nاما شما را کاملاً توصیف می کند.

یکی از اونهاست\nک­لمات غیر قابل ترجمه،

اما باور کن عزیزم تو را توصیف می کند.

بچه آلبوکرکی،\­nخانم فردا براون

این شما را کاملاً توصیف می کند.

ببینید اعلیحضرت\n­من یک دختر خسته کار هستم.

داشتم به این فکر می کردم\nچون تو مهتاب به من اعتماد نداری

شاید فردا که خورشید می درخشد،\nبا من سوار ماشینم میشی

یا می توانیم با یک قایق کوچک بادبانی کنیم\n

هیچ چیز کشنده ای هرگز اتفاق نمی افتد\nدر آفتاب

خب شاید اعلیحضرت\n­اگر صبح به من زنگ بزنی

پس تو به من اعتماد داری\n-بله بهت اعتماد دارم

اوه، بله، اعلیحضرت، من به شما اعتماد دارم.

خب از کجا پیدا کردی\nدوست کوچک شما؟

به نظر می رسد او باخته است\nپدر و مادرش

اینجا روزی روزگاری چه قلعه ای بود؟

شاید یک برج مراقبت\n12­00 سال پیش توسط ساراسین ها ساخته شد.

تا بتوانیم از منظره لذت ببریم.

بوون جورنو، سینوره!\n-­بوون جورنو!

بوون جورنو، سیگنورینا.­\n-بوون جورنو، بامبینو.

تو بهش توهین کردی\n-بهش توهین کردی؟

بامبینو بچه است، راگازو پسر است.

بوون جورنو، راگازو!\n-­بون جورنو، سیگنورینا!

تنها ایتالیایی که قبل از آمدن به اینجا می دانستم\n

حالا می دانید پیتزا و آنتی پاستو.

من یک کلمه ایتالیایی دیگر می دانم.

آه، یادم رفت او یک الاغ ایتالیایی است.\n-اوه

آن کلمه جدید چه بود\nتو به من یاد میدادی؟

♪ آندیامو، آندیانو، بامبینای من، بیا بریم ♪

♪ کارا میا، به اطرافت نگاه کن،\nچه نمایش زیبایی ♪

♪ آندیامو، آندیامو،\n­چه بهار باشکوهی ♪

♪ بهار چقدر زنده است\nو ما برای همدیگر زنده ایم، و بنابراین ♪

♪ فا، پس، لا، سی، لا، سی، انجام ♪

♪ آندیامو، آندیامو،\n­به بالای تپه ما از شراب ♪

♪ پیتزا، آنتی پاستو خواهیم داشت،\nو مقداری شراب بسیار خوب ♪

♪ پس با من بیا، پرستو،\nچو­ن زمان خیلی سریع میگذره ♪

♪ هرگز برای ماندگاری ساخته نشدند ♪

♪ کارو میا، به اطرافت نگاه کن ♪

♪ بهار چقدر زنده است\nو ما برای هم زنده ایم و همینطور ♪

♪ فا، پس، لا، سی، لا، سی، انجام ♪

♪ ما پیتزا خواهیم داشت، آنتی پاستو ♪

♪ Presto، چون زمان خیلی سریع می گذرد ♪

♪ هرگز برای ماندگاری ساخته نشدند ♪

هی، زیباست\n-د­ر یک روز صاف، می توانید کورس را ببینید.

خدایا، اگر بچه ها به آلبوکرکی برگردند\nا­کنون می تواند من را ببیند

آیا شما اغلب به اینجا می آیید؟\n-بل­ه، خیلی وقت ها.

از پسرت بگو\n-مایل­ید چه چیزی را بدانید؟

بدون تصادف،\nمن اتفاقا اینها را با خودم دارم.

آیا او سوار می شود؟\n-مثل یکی از گاوچران تو.

اون اونجا چیکار میکنه؟\n-ب­ازی شطرنج با پدرم شاه.

من به او بوکس را هم یاد دادم.\n-تو انجام دادی؟

در واقع من این کار را کردم و می دانید چه اتفاقی افتاد؟

خب این خیلی خنده دار نبود\n-خیل­ی خنده دار بود.

و شازده کوچولوی من\nدو چشم مشکی زیبا داشت

او به من گفت که در وان حمام افتاده است.

شما باید به او افتخار کنید.\n-خی­لی مغرور.

شرط می بندم که او هم به شما افتخار می کند.

یک سال تمام بعد از اینکه مادرش را از دست دادیم،\n

به ما فرصت داد\nبرای تبدیل شدن به دوستان فوق العاده

وقتی بزرگتر شد می خواهد چه کاره شود؟

متعجب؟\n-م­نظور من این است که…

یک پسر وکیل، ممکن است مهندس باشد،\n

اما وقتی یکی به دنیا می آید\nدر سایه تاج و تخت،

نمی خواهی او پادشاه شود؟\n-نمی­دونم.

اگر پادشاه خوبی بود\nو عاقلانه حکومت کرد…

من نمی خواهم پادشاه شوم،\nاما برای من خیلی دیر است

تمام عمرم قبول کردم\nامتی­از یک شاهزاده

بنابراین من نمی توانم شریک شوم\nوظایف یک پادشاه

من داستانی در مورد یک پسر کوچک به یاد دارم،\nیک پسر بچه معمولی

یک روز خوب، او کشف کرد\nکه او را به یک شاهزاده تغییر داده اند.

♪ فا، پس، لا، سی، لا، سی، انجام ♪

جیووانی!\n­-[صوتی به زبان ایتالیایی]­.

♪ چه باید کرد، چه کرد،\nعشق من و قاطر من… ♪

چه اضطراری است، فرناند؟\n-­پدرت هست

با شما در خارج از کشور،\nمن جرات ندارم آن را در سیم قرار دهم.

اول باید به راپالو پیام بدم.\n

یک تکه کاغذ، فرناند،\nی­ک خودکار یا یک مداد

به مستاجر ریویرا بروید\nدر Rapallo و تحویل این یادداشت به…

فعالیت های شما به ندرت مخفی است، قربان،

اما یک یادداشت به سختی ضروری است.

من به این موضوع رسیدگی خواهم کرد\nبا صلاحدید همیشگی من

این موضوع، همانطور که شما آن را انتخاب می کنید،\nمعم­ول نیست

شما این یادداشت را به خانم براون تحویل خواهید داد\n

همانطور که شما می خواهید، قربان.

اوه، اما من انتظار داشتم…\n-م­یدانم.

شما خانم بارلو هستید؟\n-آ­ره.

اما من با یک پیام به شما مراجعه می کنم\nاز اعلیحضرت

مشکلی هست؟\n-میت­رسم اینطور باشه

سه روز پیش اعلیحضرت\n­پدر اعلیحضرت سلطنتی،

امروز صبح،\nوضعی­ت او بحرانی شد.

طبیعی است که او پسرش را می خواهد\nو وارث در کنار او

اعلیحضرت سلطنتی مجبور به ترک شد\nبدون منفعت خداحافظی

انتظار نمی رود اعلیحضرت زنده بماند.

از این رو، اعلیحضرت سلطنتی\nپا­دشاه ما خواهد شد

من اتفاقا\nمن نخست وزیر اعلیحضرت هستم،

فکر میکنم با تمرین\nبای­د بی احساس شد

به این موقعیت ها،\nاما به نوعی، من هرگز آنها را آسان نمی بینم.

اعلیحضرت سلطنتی بسیار احساساتی هستند.

خداحافظی برای او غیرممکن می شود.

خوشبختانه شما آمریکایی هستید.

آمریکایی ها عملی هستند، مادموزل.

اگه میدونستی چه حالی کردم\nبا برخی از این زنان اروپایی

من همیشه این را شنیده ام\nزنان اروپایی بسیار…

من می بینم که شما در حال لذت بردن\nشام شما، مادوازل.

اگر وقتی مادمازل در پاریس است،\nاو این دو ربع را جفت می کند،

و مثلاً جواهری ساده انتخاب کنید\nکه ممکن است او را جذب کند،

اعلیحضرت سلطنتی بسیار سپاسگزار خواهند بود.

منتظرم باش، من حدود ده دقیقه هستم.\n-با­شه آقای هانتر.

هنوز عکسبرداری آزمایش انجام نشده است.\n

اوه، 11:30.\n-ف­قط درستش میکنم

من می خواهم با شما صحبت کنم.\n-منم میخوام باهات حرف بزنم

بگذار از این وضعیت خلاص شوم،\nو من درست با شما خواهم بود

باید سریع حرکت کنیم\n-بله خانم.

با پالم اسپرینگز صحبت کردی؟\n-آر­ه.

همه چیز مرتب شده؟\n-همه چی خانم

اما فکر می کنم تا الان\nما می توانیم اطلاعات را بدست آوریم

خانم؟\n-نه من تنها دارم پایین میرم.

من خانه های دو نفره را نامزد کرده ام،\n

می دانم، آنا، اما من هرگز نگه نداشتم\nاز تو رازی دارم، آیا من؟

از زمانی که دریافت کردی\nیک تماس تلفنی از پاریس،

خوب، اگر این کار را بکنید، و ممکن است،\n

یک فنجان قهوه بخور، در حالی که من عوض می شوم.\n-متش­کرم.

آنا، زیبای من،\nمن دوست دارم با خانم بارلو تنها باشم.

میدونی جناب\nمن انگلیسی نمیفهمم.

چرا نمیسازید\n­آن تماس تلفنی بیرون؟

نظر شما در مورد بولتون چیست؟\n-او بازیگر خوبی است.

من فکر می کردم او عالی است.\n-به نظر من باید بیشتر نگاه کنیم.

اما، فردا، ما بیش از 20 مورد را آزمایش کرده ایم.

من آنها را از نیویورک آوردم،\n

این هموطن بولتون بازی کرد\nهمه پادشاهان آنجا هستند

وقتی پیداش کردم میفهمم\nای­ن کارو برام انجام بده عزیزم

من می خواهم در مورد چیزی با شما صحبت کنم.\n-آره­.

من فکر می کنم این بهترین ما خواهد بود.\n-منم همینطور فکر میکنم

وقتی برای اولین بار این داستان را برای من آوردی،\n

دختر آمریکایی عاشق پادشاه می شود،\nقدیم­ی به نظر می رسید

من همیشه به آن اعتقاد داشتم، پل.

خوب، این سومین عکس ما با هم است،\n

دست دادن چه اشکالی دارد؟\n-هی­چی دوست دارم

به من فرصتی می دهد که دستت را بگیرم،

اما ببین، یک آدم باید برنامه ریزی کند.

چه برسد به دست دادن\nبرای سه یا مثلاً پنج؟

این چیزی است که شما را نگران می کند.

ببین عزیزم\nیک ستاره نمی تواند بهتر از بهترین باشد،

چرا من همیشه می خواهم به جای دیگری بروم؟

خوبه،\nاما چیزی بیشتر از این در آن وجود دارد.

پنج عکس، ده عکس،\nده سال، 20 سال…

تمام آن زمان بین عکس ها\nوقتی حتی تو را نمی بینم

معنی ندارد،\nبا هم کار کنیم، باید با هم باشیم،

نه فقط در استودیو،\n­نه فقط برای شام

پل، از من می خواهی با تو ازدواج کنم؟

من از شما نمی خواهم برای کنگره نامزد شوید.

سه سال همدیگر را می شناسیم،\nا­مروز جمعه است

نه من دارم میرم بیرون شهر\n-کجا میری؟

روز دوشنبه به شما می گویم\n

اگر عاشق دیگری نباشم\nدرآ­خر هفنه،

دست دادن.\n-دس­ت دادن، خداحافظ.

به مدت سه ساعت،\nمن از لس آنجلس با شما تماس گرفتم.

نه خانم بارلو\nهر لحظه باید اونجا باشه

خانم بارلو از شما می خواهد که بدانید\nاو فقط یک اتاق می خواهد

نه، او نمی خواهد که شما پول را از دست بدهید.

اگر نمی توانید اتاق دیگر را اجاره کنید،\n

اما لطفا، سعی کنید اتاق دیگر را اجاره کنید.

او نمی آید؟\n-او می آید، اما فقط یک اتاق می خواهد.

واقعا؟\n-ل­طفا اینها را در اتاق شرقی بگذارید.

اینها را دوباره در کمد کتانی می گذارم.

ساعت ما برای تغییر مناسب است.\n

ممکن است یکی وارد شود؟\n-الب­ته.

من فکر کردم این چیزی است که شما گفتید، Imperium.

از پاریس؟\n-ا­ین فوق العاده به نظر می رسد؟

این درک من است\nکه شما یک اتاق برای اجاره دارید.

چطور در موردش شنیدی\nما تبلیغ نمی کنیم؟

خوب، می بینید، در پاریس،\nخی­لی سرد و خیلی مرطوب بود

صحرای تو را شنیدم\nخیل­ی گرم و خیلی خشک بود

من گرما را دوست دارم خانم\n-ما اینجا خیلی گرمیم.

آب و هوا همان چیزی است که به آن اشاره کردم.\n

خانم، من سوار هواپیما شدم،\nبه پالم اسپرینگز پرواز کرد،

من تلاش کرده ام\nنیم دوجین هتل مختلف،

و در یکی از آنها، منشی گفت\nکه گهگاه اتاق اجاره کردی،

خوب، این اتفاق می افتد،\nبر حسب تصادف

خوب، من کیف هایم را می گیرم.\n-هم­ه اونا هستن

با من بیا، من به تو نشان خواهم داد که چه چیزی دارم.

ممکن است به اندازه کافی ظریف نباشد\nبرا­ی تو اما…

خانه ای که من پیدا می کنم معمولا منعکس کننده است\n

در این مورد، من هیچ ترسی ندارم، خانم.

این از شما خوب است\nاین را بگویم، آقای امپریوم.

این همان اتاق شرقی است،\nجز اینکه…

اینها تخت هستند.\n-ت­ختخواب ها.

می توانید در هر کدام که دوست دارید بخوابید؟\n­-خوبه

اتاق رختکن آنجاست،\nب­ه آن در توجه نکن

هرگز.\n-به اتاق دیگر منتهی می شود.

اما در از دو طرف پیچ و مهره است.\n-احت­یاط عاقلانه

ببخشید کسی نیست\nتا کیف هایت را برایت بگیرم

شما باید آنها را خودتان بیاورید.\n­-البته.

سازمان بهداشت جهانی؟\n-ا­ین چیزی است که او گفت، امپریوم.

فقط داشتم فکر می کردم،\nاو کسی است، من نمی دانم.

اول فکر کردم او یک ستاره سینمای خارجی است\nمثل چارلز بویر

خوب، به هر حال، او شبیه یک بازیگر است.

اگر او یکی است، خانم بارلو\nخوا­هد دانست که او کیست

شما هیچ کاری از این دست انجام نمی دهید،\n

دلیل آمدن او به اینجا\nچون خیلی ساکته

هیچ کس او را اذیت نمی کند و سوال نمی پرسد،\nاز جمله شما.

قرار نبود اذیتش کنم\n- ساکت باش!

آقای امپریوم،\n­این خواهرزاده من، گوندولن است.

داشتم به عمه میگفتم\nمن تو را قبلا دیده ام

قصدم این نیست که بی ادب باشم،\nآقا­ی Imperium، اما من نه؟

شاید ساخت موزل\nدر زندگی دیگری با هم دوست بودیم

آقای امپریوم،\n­چه فکر کاملا رویایی

اگر امشب به سینما برویم،\nشم­ا باید تکالیف را انجام دهید

البته شما متوجه این موضوع نیستید\nاگ­ر فقط یک دقیقه زودتر رسیدی،

بله قربان، اتاق را کنسل کرد\nدرست قبل از اینکه زنگ در را بزنی

او همیشه هر دو اتاق را رزرو می کرد.

برای این است که او مزاحم نشود\n

خدمتکارش زنگ زد\nو سپس ساعت 3:00 را نشان داد.

خدمتکار کیه؟\n-خان­م بارلو، فردا بارلو.

فردا بارلو، اوه، بله!\n-تو دیدیش؟

صبر کنید تا شخصاً او را ببینید.\nا­و زیباتر و جوان تر است.

به سختی آرایش می کند،\nفقط رژ لب و مقداری پودر

راستش اینجاست\nا­و بدون هیچ چیزی زیر نور خورشید دراز می کشد.

امیدوارم خدمتکارش بداند\nدر مورد چیزی که او صحبت می کرد

من نمی توانم او را درک کنم\nیکی از اتاق ها را رها می کند

خیلی عجیب به نظر می رسد\n

اگر به شما دو نفر را معرفی نکردم ببخشید.

او بسیار شیرین است، هیچ چیز بزرگی در مورد او نیست،\n

ما هرگز او را به کسی معرفی نمی کنیم.

من خیلی غیر دموکراتیک خواهم بود، خانم.

خاله، او اینجاست.\n­-ببخشید لطفا؟

من باید به خانم بارلو سلام کنم.

یادت رفت بهم بگی\nچقدر اتاق را می خواهید

اوه، بله، البته،\nهف­دهم دوشنبه خواهد بود

با تشکر از شما، آقای Imperium.

♪ لا لا لا لی، لا لا لا، لا لا لا ♪

آقای امپریوم؟\n­-میگه اسمش همینه.

او یک خارجی است،\nاما من نمی دانستم که او آواز می خواند.

شاید باید داشته باشم،\nفکر می کنم اکثر آنها انجام می دهند.

این عجیب ترین چیز بود، خانم بارلو.

درست بعد از اینکه تلفن را قطع کردم،\n

آیا این شگفت انگیزترین تصادف نبود؟\n-او­ه، شگفت انگیز.

گوئن، لطفا\nاینه­ا را در حمام بگذارم؟

او دوباره آواز می خواند،\nبب­خشید خانم بارلو؟

او کیست؟\n-سا­زمان بهداشت جهانی؟

من باور نمی کنم چنین نامی وجود داشته باشد.

بله، می دانم که او را در چیزی دیده ام.

البته او ستاره نیست،\nما می دانستیم او کیست

من می توانم بگویم که او باید یک بازیگر باشد.

می دانم که او را دیده ام، خانم بارلو،\n

خوب، شاید شما داشته باشید، اما به هر حال،\n

آیا می توانم پرده ها را برای شما بکشم؟\n

سازمان بهداشت جهانی؟\n-آ­قای. امپریوم.

خوب، اگر کار دیگری نمی توانم انجام دهم…\n-هیچ­ی دیگه، ممنون.

از او خواستم دیگر نخواند.\nا­و در مورد آن بسیار خوب بود.

خب چرا اینکارو کردی\n-پس میتونی استراحت کنی خانم بارلو.

به مدت 12 سال،\nمن منتظر این لحظه بوده ام.

در تمام طول جنگ\nمن در کاخ خودم زندانی بودم.

بعد انقلاب شد\nو دولت در تبعید در پاریس.

وقتی یاد گرفتم\nکار­ی که فرناند با ما کرده بود،

و من آزاد بودم که دنبالت بگردم

چند بار دلم خواست بنویسم\n-خ­ب چرا نکردی؟

مدت طولانی برای عاشق شدن\nبا دیگری.

بعد تلفن زنگ خورد\nو اپراتور گفت: "پاریس در حال تماس است

اصلا فراموشت نکردم\n-ای­ن چیزیه که منتظر شنیدنش بودم.

خوب، فقط در هالیوود،\n­ما روزنامه ها را می خوانیم

آن سه شنبه آینده،\nهم­ه پرسی برگزار خواهد شد

مردم شما پای صندوق های رای خواهند رفت\n

تو دوباره پادشاه میشی و من…\n-پس همین؟

سه شنبه آینده، همه پرسی برگزار خواهد شد\n

اما آنها علیه من رای خواهند داد\nزیرا تا آن زمان

آنها می دانند که من با شما هستم تا بمانم.

الان کجاست؟\n-س­ازمان بهداشت جهانی؟

در پاریس،\nآن­قدر مشغول دولت خود در تبعید است.

احتمالا به ذهنش میرسه،\nتل­اش برای پیدا کردن من

قبلا یک بار پیدات کرده بود\n-این بار من خیلی باهوش بودم.

هیچ کس نمی داند من اینجا هستم\nبه جز بخش

عزیزم، سه شنبه بعد،\nمن یک پادشاه بدون تاج و تخت خواهم بود.

او هنوز در حال استراحت است.\n-حتم­ا خسته بوده

آقای امپریوم هم خسته بود.\n-هوا­ی کویر است.

این یک نام جدید برای آن است.\n-در مورد چی حرف میزنی گوئن؟

خاله اینقدر بی ادب نباش\n-شوش­، گوئن.

عصر بخیر خانم بارلو\n-عص­ر بخیر خانم کابوت، گوئن.

بعدش میریم فیلم\nآیا می خواهید بپیوندید؟

ممنون، اما این شب خیلی خوبی است.

فکر کردم سوار ماشین شوم،\nشام بخور و بعد به رختخواب برگرد

امیدوارم حال آقای امپریوم خوب باشد.

ما او را ندیده ایم\nاز زمانی که اتاق را به او نشان داد.

♪ عشق من و قاطر من دوتا هستند ♪

♪ عشق من مثل قاطر من، دو... ♪

مرا ببخش خانم، قولم را فراموش کردم.

فکر می کنم صدای فوق العاده ای داری،\n

تو مرا چاپلوسی می کنی، مادموزل.

بدون لهجه شرط می بندم،\nهمه شما فکر می کنید من یک گاوچران هستم.

حتی با لهجه.\n-چه عصر فوق العاده ای.

همه از من تعریف می کنند.\n-آه­نگ خیلی قدیمی است.

از کجا یاد گرفتی؟\n-د­ر ایتالیا خانم.

خیلی خوب خوانده نشد\nبه شما توجه کنید، توسط یک زن بسیار زیبا.

من آن زن را به یاد دارم\nو بنابراین آهنگ

من فکر می کنم جذاب است، آقای Imperium،\­nاینطور نیست، خانم بارلو؟

جذاب، نه اصلی،\nحوا­ست باشه اما جذاب

خانم، اصالت زیادی وجود دارد\nدر جهان و جذابیت بسیار کمی.

برای اینکه با هم ناهار بخوریم\nخی­لی اصلی نخواهد بود،

رستوران های اینجا نسبتاً محدود هستند.

برای من، آقای امپریوم،\n­شما خاویار و شامپاین را پیشنهاد می کنید؟

من ساندویچ مرغ هستم\nو لیوان از نوع شیر.

ما می توانیم بهتر از آن انجام دهیم،\nدر مکانی در نیمه راه کوه

استیک های زغالی آب پز.\n-خانم بارلو، شما با من صحبت کردید.

♪ عشق من و قاطر من دوتا هستند ♪

♪ چه باید کرد، چه باید کرد… ♪

ما حتی آنها را معرفی نکردیم.\n-­شوش، کاملا.

من به شما می گویم، یک چیز مرموز است\nدر مورد کل موضوع

سپس با او رفت،\nیک غریبه، درست مثل آن،

و چرا یک خارجی باید\nآهنگ های کابوی بخوان؟

دایی شما آمریکایی بود\nو او عاشق خواندن "O Sole Mio" بود.

البته فرق داشت\nاو واقعاً هرگز کلمات را نمی دانست.

باید راهی برای امرار معاش پیدا کنم.

می توانستم رقص را یاد بدهم،\nآوا­ز، بوکس، شطرنج،

من ساعت های قدیمی را می گیرم\nو آنها را به صورت چراغ درآورید.

من لامپ های قدیمی می گیرم\nو آنها را به ساعت تبدیل کنید.

در آمریکا، داستان موفقیت شما\nبسیار رایج است.

در مجله خواندم، شروع کرد\nبا فروش روزنامه در خیابان.

آنها می گویند که در مورد اکثر مردان موفق،\n

خوب، او قد بلند، تیره، باهوش است،\nو گاهی اوقات بسیار خوش تیپ

یک دختر آمریکایی\n­عاشق یک پادشاه می شود

چه کسی نقش این پادشاه را بازی خواهد کرد؟\n-نمی­دونیم

ما بیش از ده بازیگر را آزمایش کرده ایم،\nاما همیشه چیزی کم است

برای هزار سال،\nبازی­گران با بازی پادشاهان ثروتمند شده اند.

آمریکا چه کشور شگفت انگیزی است.

من یک صاحب رستوران حقیر هستم.

خوب، در موفقیت جدید من،\nمن می توانم سخاوتمند باشم.

در این عکس، آیا من با شما عشق می کنم؟

فکر می\u200cکن­م می\u200cتو­انم این کار را خیلی قانع\u200c­کننده

هرگز در زندگی ام جدی تر از این نبوده ام،

اما شاید پل شما\nفکر خواهد کرد که من آن نوع نیستم.

پل من استعداد فوق العاده ای دارد.

آیا می خواهید، خانم بارلو؟\n-ا­صلا.

بسیار از شما متشکرم.\n-­مسلما.

من کتاب امضا را امضا خواهم کرد.

خب سلام.\n-سل­ام سنوریتا کومو استاس؟

سلام خانم بارلو، از دیدن شما خوشحالم.\n­-سلام!

آقای امپریوم،\n­لطفا با سه گوادالاخار­ا آشنا شوید.

چه زمانی عکس خود را شروع می کنید؟\n-یع­نی وقتی کار می کنیم.

کسی را پیدا کردی که نقش شاه را بازی کند؟\n-فکر کنم داریم.

من علاوه بر عشقبازی با تو، آواز هم می خوانم.\n-م­یترسم انجام بدی

به چه زبانی؟\n-ش­ما یک عدد را به زبان اسپانیایی انجام می دهید.

اینها دوستان من هستند،\nو من می خواهم به آنها شغل بدهم.

فکر می کنم از آنها بپرسم که آیا می دانند؟\n

اگر جواب منفی دادند،\nآه­نگی وجود نخواهد داشت

برو، این را از ما بپرس.\n-با­شه.

حالا شما یکی را به زبان انگلیسی انجام دهید.\n

♪ در حالی که یک میلیون گیتار\nآهن­گ عشقمون رو پخش کرد ♪

♪ وقتی گفتم دوستت دارم،\nتک تک ذره های دلم هم اینو گفت ♪

♪ اکنون همه ما ستاره ها را می شناسیم\nو یک میلیون گیتار ♪

♪ و تو همیشه تعلق خواهی داشت ♪

متوجه شدید ماشینش هنوز اینجا نیست؟

شاید اون گذاشته\nآن طرف خانه

درهای آنها هنوز باز است\n

اینقدر طول نمیکشه برای چی؟\n- برای خوردن استیک و سیب زمینی.

ممکن است برای رانندگی رفته باشند.\n

او گفت که برای استراحت اینجا آمده است.\n

از کجا می دانی؟\n-پر­ده ها کشیده شده اند.

پس او چه بود؟\n-پرد­ه کشیده شده

گوئن عزیزم\nبرا­ی شما خوب نیست که اینقدر تعجب کنید.

به خاطر خدا چی؟\n-عمه، قصد بی ادبی ندارم.

در واقع، من نمی دانم، اما حدس می زنم\n

چه می گویید اگر درها\nبین اتاق هایشان باز بود؟

خوب، آنها نمی توانند باشند،\n

فرض کنید الان آنلاک شده بودند؟

بهشت بخیر، گوئن، نه.\n-یک راه برای فهمیدن وجود دارد.

♪ و عشق ما خیلی وقت پیش شروع شده بود ♪

من دوباره آن را انجام داده ام.

مرا ببخش،\nواق­عاً می خواستم به قولم عمل کنم.

اشکالی ندارد، آقای امپریوم،\n­خیلی خوشحال به نظر می رسید

چگونه می توان به شاد بودن کمک کرد

برای رانندگی در طول شب\nبا یک همدم خیلی زیبا؟

آیا شما هم خوشحال هستید خانم بارلو؟\n-م­ن؟

پر از غذای خوب، هوای پاک کویر،

چه جای فوق العاده ای\nبرای استراحت این کویر

شب بخیر خانم بارلو\nو از شما برای یک شب لذت بخش سپاسگزارم

چه کسی می داند که در ادامه چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟

امیدوارم خودش را خسته نکرده باشد.

اوه، نه، خانم کابوت،\nحو­صله به سختی کلمه است.

من هرگز کلمه مناسب را پیدا نمی کنم\nوقتی می خواهم،

اما باور کن عزیزم خسته کننده نیست.

او به اتاقش رفته است\nو او در راه است به سمت او.

نمی توانم تصور کنم چه چیزی باعث می شود\n

بیا، وقت رفتن به رختخواب است.

من بورلی هیلز، Crestview، 54124 را می خواهم.

خیلی دیر شده\n-خب اون یه گوشی کنار تختش داره.

خوب، من تصور می کنم او دارد،\n

در تجارت نمایشی،\nه­مه به همه زنگ می زنند عزیزم

نه، من فقط با یکی از دوستانم صحبت می کردم.

این خارق العاده ترین چیز است،\n

او از او می خواهد که نقش پادشاه را بازی کند.

قسمت وحشتناک\nا­علیحضرت عالی خواهد بود.

بله، فردا، من کاملاً اطمینان دارم\nدر شور و شوق تو،

اما چرا قبلا به او پیشنهاد ندادید؟

حالا آقای هانتر،\nمی بینید که این چقدر جدی است،

چقدر مهم است\nبرای انجام کاری یکباره

نه، من خیلی در خطر هستم،\nفرد­ا باید تصمیم بگیرد.

گفتم امشب میایم داخل\n

به او بگویید اتاق مهمان را آماده کند.

خوب، من فقط مهمان نواز هستم.

سپس، پل در خانه من باشد\nساعت 10 صبح

بله، می دانم که فردا دوشنبه نیست.

خوب، من نمی توانم در مورد آن صحبت کنم\nاز طریق تلفن

تمام غروب را در خانه ماند.\n-چر­ا؟

او گفت که نمی خواهد از این فرصت استفاده کند\nاز عاشق شدن با دیگری

عزیزم، ما باید بسته بندی کنیم\nو به سمت بورلی هیلز رانندگی کنید.

بهتر است قبل از اینکه…\nقب­ل از ما چی؟

قبل از اینکه خیلی چیزها را فراموش کنیم\nکه باید به خاطر بسپارند

برای مثال،\nسه ساعت رانندگی تا بورلی هیلز.

رانندگی به بورلی هیلز\n

شاید بتوانیم از آن بازدید کنیم؟

چیزی نخواهد بود\nبرای دیدن جز چند مرحله خالی،

من همیشه استراحتگاه های مد روز را دوست داشتم\nخار­ج از فصل

یه چیزی هست\nمن می خواهم در آن به شما نشان دهم.

لطفا چراغ ها را روشن می کنید؟\n

بیا، من می خواهم چیزی به شما نشان دهم.

چی شد\nبه آن مردم شگفت انگیز از تگزاس؟

کل این چیزی است که ما به آن می گوییم\nدر آمریکا، راه اندازی؟

آه بله.\n-همی­شه با موفقیت بزرگ؟

گاهی اوقات، نه خیلی اوقات،\nگا­هی اوقات یک شکست؟

من چیزی هستم که شما می گویید سخت به دست نمی آید.

که یک مرد می تواند آنقدر خوشحال باشد\nو در عین حال خیلی گرسنه

حالا باید اسمی برای شما پیدا کنیم.

ایمپریوم خوبه\nاما ما باید یک نام کوچک داشته باشیم.

الکسیس دی گابل، دی گو،\nچیزی یا چیز دیگری؟

نه یه چیز ساده\nمانن­د جو، جورج، هری، سام.

حالا گوش کن عزیزم زیاد مشتاق نباش.

به او اجازه دهید بیشتر صحبت ها را انجام دهد،\n

نه اینکه پل سخاوتمند نیست،\nاما بالاخره او تاجر است.

من عذرخواهی آقای هانتر را برای شما آورده ام،

اما او این آمدن را احساس کرد\nباعث شرمندگی بیشتر خواهد شد

به یک وضعیت ناخوشایند از قبل

هیچ کس در تمام دنیا\nمی تواند بیشتر مورد استقبال قرار گیرد.

تازه داشتم نگران بودم\n

مثل یک پنی بد،\nشما در لحظه مناسب حاضر می شوید

منو ببخش خانم بارلو\nفرن­اند را یادت هست؟

بله، انگار یادم می آید\nکه قبلاً یک بار ملاقات کردیم

که چیزهایی وجود دارد\nدر انجام وظایفمان…

من خیلی چیزها را می فهمم، فرناند،\n

او در مورد همه\u200cپ­رسی آمده است،\nمگر نه، فرناند؟

در مورد سخنرانی که قرار است در روز سه شنبه انجام دهم.\n-دقی­قا.

خروج بدون برنامه اعلیحضرت\n­از پاریس خلاء ایجاد کرد

این دقیقاً بخشی از برنامه ما نبود.

این همان چیزی است که من می خواهم\nبرا­ی دیدنت، فرناند

باید بدانید که وجود داشته است\nیک تغییر جزئی در برنامه های ما

زمان زیادی برای تغییرات وجود ندارد،\nاع­لیحضرت.

سخنرانی باید انجام شود\nروز سه شنبه یا…

روز سه شنبه به مردم ما خواهید گفت،

و بنابراین جهان،\nکه از تاج و تخت چشم پوشی می کنم.

دوازده سال پیش یک اشتباه بزرگ مرتکب شدم،\nتا حدودی به کمک شما

فقط یک احمق می بازد\nهمان نبرد دو بار

به مردم من بگو\n

تا بقیه عمرش را بگذراند\nب­ا زنی که دوستش دارد

متوجه داری چیکار میکنی خانم؟\nمیف­همی…

این بار متوجه شدم\nنامه ای برای سوزاندن وجود ندارد

هیچ دروغی که بتوانید بگویید.

من قصد تعهد ندارم…\n-ت­و خودت رو فراموش کردی فرناند.

استعفای من روز سه شنبه انجام خواهد شد،\nاین فقط شنبه است

حتما به اندازه کافی منو میشناسی\nب­دانم که متعهد نمی شوم

این سفر طولانی و طاقت فرسا\nبدون توشه

این زبان دیپلماتیک است\nبرای آستر ترامپ

بیا تو بار داری\nسپس اجازه دهید آن را بررسی کنیم.

می دانید، خانم، پس از پایان جنگ،\nما انقلاب کردیم

خانم بارلو را پیدا خواهید کرد\nبسیار خوب آگاه است

خوب است، اما ممکن است او نداند.

مردم ما می دانند که از انقلاب خسته شده اند.

آنها دوباره پادشاه خود را می خواهند،

و آنها یک پادشاه خواهند داشت، خانم.

اگر نه پدر،\nسپس آنها صاحب پسر خواهند شد.

در انگلستان با دوستان خوب،\n

به من گفته اند که او زندگی خود را در انگلیس دوست دارد،\n

به چه چیزی پایان دهید؟\n-به زندگیش

شما می دانید که او است.\n-خبر من کمی دیرتر از اخبار شماست.

من آن را به عهده خودم گرفتم\nبرا­ی ارتباط با شاهزاده

او در حال حاضر جایی در این قاره است\n

سپس من صحبت خواهم کرد\nهمانط­ور که اعلیحضرت پیشنهاد کردند.

که پادشاهشان آنها را ترک کرد\nدر ساعت نیازشان،

و پسرش نزد آنها خواهد آمد\nو تحت فرمانروایی من سلطنت کن

تلفن شما کجاست؟\n-د­رست اینجا، در کتابخانه.

دولت ایالات متحده سخاوتمندان­ه است\nیک هواپیمای نظامی تهیه کرد.

در دروازه 44 منتظر است\nدر فرودگاه بین المللی لس آنجلس

آنها به حالت ناشناس شما احترام خواهند گذاشت.

فرناند، من نمی توانم باور کنم که شما جای خود را بگذارید\n

هدف بودن\nسرنو­شت هر کسی است که حکومت کند.

فردا میتونم امضا کنم\nقرارد­اد ده ساله

نصفت را می دهم،\nسه چهارم حقوقم

اگر پسر را به انگلیس برگردانی و…\n

بگذارید اعلیحضرت اینجا با من بمانند.

من هرگز به اعلیحضرت تاج و تختش حسادت نکرده ام،

اما اینکه یکی آنقدر عمیقا دوست داشته باشد،

بسیار زیبا،\nاز آن، من واقعا حسادت می کنم.

آقای کلیفتون تیلور،\nمد­رسه آمزبری، ساسکس، انگلستان.

به نظر ممکن نیست\nکه ممکن است یک شاهزاده ربوده شود

بدون اینکه همه دنیا از آن باخبر باشند.

این تنها چیزی است که روی آن حساب می کنم.

در چنین لحظه ای،\nوقتی تمام دنیای من در حال تکه تکه شدن است،

چه چیز کوچکی؟\n-ک­مان فرناند.

آن تعظیم کوچک توهین آمیز از گردن.

این تمام چیزی است که من از او دریافت می کنم.

او می داند که من را عصبانی می کند.

به همین دلیل این کار را می کند.

پادشاه الکسیس در حال صحبت کردن

به من بگو، من به این باور رسیده ام\nشایعه ای وجود دارد که پسرم…

پسر ربوده نشد\n-اوه خدایا شکرت.

یادداشتی برای مدیر مدرسه گذاشت،\nاو باید آن را برای من بخواند.

کشور من در خطر است\nو من نمی توانم کاری کمتری انجام دهم

دوست داشتم بمانم\nدر انگلیس برای همیشه

اما به من آموزش داده اند\nآن نبرد

شاید شما هم این را به او یاد داده اید.

ممنونم که اومدی.\n-م­شکلی نیست.

پنج عکس، ده عکس،\n20، اگر دوست دارید.

بین عکس ها، تمام آن مدت،\nبین عکس ها، فردا.

   

↑ Return to Top ↑